قدس آنلاین - مامان خدا کجاست؟ خدا چطوری تو آسمانها رفته است؟ بابا خدا چقدر بزرگ است؟ خدا بچهها را دوست دارد؟ و... شما پدر یا مادر محترم برای این پرسشهای بچهها چه پاسخی دارید؟ با ما همراه باشید و نظر کارشناسان را برای مناسبترین پاسخ به این پرسشها بخوانید.
* اثبات وجود خدا به کودکان استدلال پیچیده نیاز ندارد
دکتر محمدرضا موحدیانفر، روانشناس و کارشناس روانشناسی بالینی کودک و نوجوان درباره راههای اثبات وجود خدا به کودکان میگوید از آنجایی که کودک با فطرتی پاک و گرایشی ذاتی به سوی پروردگار، متولد میشود، اثبات وجود خداوند برای آنان نیازی به استدلالهای پیچیده ندارد. زیرا قدرت درک کودک بسیار عینی است و بررسی دلایل وجود خدا از حیطه قدرت درک کودک خارج است. اما میتوان وجود خدا را با صفات الهی و نمود قدرت او در طبیعت که اتفاقاً بیشتر پرسشهای کودکان نیز در همین زمینه است اثبات کرد.
این کارشناس کودک تشریح میکند: ممکن است کودک بپرسد خدا کجاست؟ باید با او صحبت کنیم. به او بگوییم که خداوند در همه جا هست و همیشه از ما محافظت میکند. باید وجود خدا را در ذهن او عمق بخشید.
موحدیانفر تأکید میکند برای اثبات وجود خدا به کودکان، هرگز از دلایل فلسفی و پیچیده استفاده نکنید، بلکه با استفاده از محسوسات و مثالهایی که برای کودک قابل فهم است بهتر میتوان صفات خداوند را برای او شرح داد. کودکان در پنج یا شش سالگی معمولاً سؤالاتی از قبیل اینکه چه کسی ما را آفریده یا اینکه ما چطور آفریده شدهایم را میپرسند که حاکی از روح کنجکاو بشر در مورد مبدأ هستی است؛ اما کودک هنوز مفهوم چرخه زندگی و خلقت را درک نکرده و ما نیز باید واقعیات را به فراخور درک و توانایی عقلانی کودک با سادهترین مثالها برای او توضیح دهیم تا جواب پرسشهایی که ناشی از فطرت خداجوی کودک است را به گونهای که به دور از پیچیدگی فلسفی غیر قابل درک است در وجود کودک نهادینه کنیم.
* الگوی رفتاری والدین بهترین آموزش دهنده به کودکان
این روانشناس توضیح میدهد: پاسخ به سؤالات باید متناسب با سن کودک باشد. مثلاً وقتی کودک میپرسد خدا کجاست نباید از کلمات و اصطلاحاتی استفاده کنیم که معنای آن برای کودک گنگ و مبهم است. بلکه باید با مثالی روشن و عینی پاسخ بگوییم. به طور نمونه اینکه خدا همیشه و همه جا مراقب ماست. بهترین راه برای افزایش آگاهی کودک در مورد خداوند، درک زندگی است. موحدیان میافزاید: اگر کودک به سن مناسب رسیده است به او پیشنهاد کنید گیاهی بکارد و مراحل مختلف حیات را مشاهده کند و به او کمک کنید که بفهمد اگر او دانهای نمیکاشت آیا ممکن بود گیاه خودش متولد شود و رشد کند. اینگونه مثالها میتواند عمیقترین نوع یادگیری را در کودک ایجاد کند. از طرفی کودکان بیشتر از اینکه صحبتها و نصیحتهای والدین یا اطرافیان خود را گوش کنند، تمایل به الگوبرداری از رفتارهای والدین دارند. بنابراین اگر تمایل داریم کودکان با اعتقادات مذهبی و شناخت بهتر آفریدگار هستی رشد کنند، خود والدین میتوانند بهترین آموزش دهنده از طریق الگوی رفتاری ممتاز در این زمینه هستند.
* کنجکاوی در مسیر فطرت الهی
این کارشناس مسایل کودکان همچنین اضافه میکند که سعی کنید روحیه کنجکاوی را در کودک خود پرورش داده او را تشویق کنید. زیرا اگر کنجکاوی کودک همراه و در مسیر فطرت الهی او باشد و از طرفی نیز اگر محیط اجتماعی و کانون خانوادگی نیز بستری مناسب را برای کودک فراهم کند، زمینه خوبی برای درک عمیق وجود آفریدگار و شناخت بیشتر صفات خداوند در کودک پدید خواهد آورد. در نهایت اگر محیط زندگی کودک غنی بوده و والدین بتوانند بستری سازنده و مناسب را برای کودکان فراهم نمایند و خود نیز الگوی مناسبی برای یادگیری کودکان باشند، فطرت پاک و خداجوی بشری همراه با آموزشهای صحیح میتواند منجر به رشد فرزندان متدین، با ایمان، خداجو و دارای صفات پاک الهی شود.
* آموزش به کودکان، از کودکی و غیرمستقیم
حجتالاسلام محمد نصیری، مشاور و کارشناس خانواده با اشاره به اینکه باید با کودکان درباره خدا از همان دوران کودکی حرف زد میگوید: در احادیث و روایات هم آمده است که در سه سالگی به کودک کلمه لااله الا الله و در چهار، پنج سالگی شهادتین را آموزش دهید. این احادیث نشان از آن دارد که آشنا کردن فرزندان با خدا باید از کودکی و بصورت غیرمستقیم آغاز شود. زیرا تخیل کودکان قوی است و درک درستی از واقعیات ندارند. باید به کودکان دعا کردن را یاد بدهیم و به آنها آموزش دهیم که با خدا مناجات کرده از او چیزی بخواهند، چرا که دعا و بیان آرزوها زبان همه فهمی است. باید در مورد وجود خدا و کمکهای خدا فضاسازی مناسبی انجام دهیم. به طور مثال هر نعمتی که وارد زندگیمان میشود، انتسابش را به خدا بیان کنیم. به طور مثال به او آموزش دهیم که خرید لباس نو، ماشین جدید و کلاً هر اتفاق زیبای زندگی با لطف و محبت خدا صورت گرفته است، در این صورت بچهها حس خوبی نسبت به خدا پیدا خواهند کرد. باید با این ترفندها ذهن و تخیل کودک را تقویت کنیم.
* تصویر منفی به کودک ندهید
این کارشناس خانواده ادامه میدهد: نباید برای آشنا کردن کودکان با خدا، خوبیهای خدا را در ذهن کودک دفع کنیم. متاسفانه برخی کودکان اولین دفعه وقتی اسم خدا را میشنوند، ذهنیت بدی پیدا میکنند. مثلاً وقتی یکی از اقوام نزدیک و مورد علاقه کودک مانند پدربزرگ یا مادربزرگ فوت میکند میگوییم پیش خدا رفته است. اولین چالش ذهنی کودک در مورد خدا همینجا شکل میگیرد که اصلاً درست نیست و نباید به این صورت خدا را در ذهن کودک معرفی کنیم. یا انتساب رنجها و بیماریها به خدا. باید مراقب باشیم خدا را با ژست منفی به بچهها معرفی نکنیم.
نصیری ادامه میدهد: با فضاسازی مناسب، اتفاقات زیبایی در ذهن کودک رخ داده تمایلش به خدا بیشتر میشود. در سنین بالاتر و حدود هفت تا هشت سالگی به بعد برای اثبات وجود خدا باید استدلالی عمل کنیم. داستانها و روایات معروفی برای این کار وجود دارد. به طور نمونه: «روزی پیامبر اکرم(ص) با اصحاب خویش از کنار پیرزنی عبور کردند که با چرخ دستی نخریسی میکرد. پیامبر اکرم(ص) از او پرسید: خدا را به چه دلیل شناختی؟ پیرزن دستش را که به دسته چرخ بود، برداشت و چرخ ایستاد. پیرزن گفت: به این دلیل، همچنان که این چرخ دستی برای چرخیدن به یک نفر نیاز دارد، چرخ عظیم جهان را که همواره در گردش است، دستی مقتدر میگرداند».
* قدرت تخیل کودک را به کار بیندازیم
حالا اگر بچهها پیشدستی کرده شروع به پرسیدن سؤالهایی کردند که «خدا کجاست؟ خدا چه شکلی است؟ الان ما را میبیند؟ » چه پاسخی بدهیم؟ این مشاور خانواده توضیح میدهد: در پاسخ به این پرسشها، اگر خودمان پاسخ مناسبی نداریم، باید اقرار کنیم نمیدانیم و از خودِ کودک سؤال کنیم که تو چه طور فکر میکنی؟ در این موارد نیازی به پاسخ دقیق دادن به کودک نیست. با طرح سؤال از کودک، قدرت تخیل او بارور شده و فضای لطیفی در ذهن او بوجود میآید. اما برخی از این سؤالها هم نیاز به پاسخ دارد. مثلاً مهربانی، محبت و یا عنایات خدا از مواردی است که باید با بیان مثال و نمونه آنها را برای کودک اثبات کنیم و توضیح دهیم.
نظر شما